بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

معجزه زندگی من

8ماهگی

دخترکم دیگه چاردست وپامیری به چه سرعتی... باباتو صدامیزنی گاهیم منو!!غذا هم میبینی میگی ممه. .دس دسی میکنی. تاحالا خیلی آروم بودی عشق بود وزندگی.ولی دیگه نمیشه جمعتکرد.چاردست وپامیخوای دنیا رو فتح کنی!من همیشه نگاهم به تو.به موقعیت خطرناک که نزدیک میشی مثه عقاب میپرم نجاتت میدم که البته روزی 100 دفعه در موقعیت خطر قرار میگیری!! دیگه هیچ وقتی برای خودم ندارم.تا بیداری که باید پیشت باشم.بلندمیشم برم نققققققق گریههههههه.وقتیم خوابی که خوابت ازخواب گلم سبک تره.باز نباید تکون بخورم مبادا بیدار شی.کلا خواب تعطیله درطول روز دوسه تا چرت یه ربع نیم ساعته بیشترنمیزنی این روزا بابایی سخت مشغول کارای نوشتن پایان نامه وآماده شدن برای دفاعه.ط...
1 مهر 1393

7ماهگی

دیگه دوتا دندون کوچولو تو فک پایینت داری.خیلی ناناز شدی همش قربون صدقه دندونات میریم!البته گازم میگیری دیگه شیطوووون.یه تیکه نونو بدم دستت لقمه های گنده گنده ازش میکنی!! غذاخور شدی واسه خودت!سوپ، سرلاک، حریره بادوم، پوره، کباب! خورش!! پلو!!!..... تادمرو میشی کمرت و زانوهات از رو زمین بلند میشه رو کف دست و نوک انگشت پاقرارمیگیری! گاهیم حالت چاردست وپامیگیری و خودتو تاب میدی و عقب و جلو میشی.به ندرتم یه زانوتو میاری جلو.چیزیو بخوای بگیری دراز میکشی ودستتو تاجایی که میشه یاری جلو.با پاهاتم به زمین فشارمیاری شاید یه میلیمتر اومدی جلوتر!!عجب موجودات جالبی هستین شماکوچولوها! گاهی میگی مم ماما بابا ولی اتفاقی و بی هدف با روروئکت میتازیی...
1 مهر 1393

6ماهگی

عزیز دلم فردای 6 ماهگی سفیدی دندونت دیده شد!خداروشکر اذیت نشدی.فقط یه روز دستت تو دهنت بود وآب دهنت جاری... دیگه تا میخوابونمت رو زمین دمرو میشی.اولش خوشم میومد بعد فهمیدم چه خطرناک شدی!!چون دیگه نمیتونی برگردی و گردنت خسته میشه سرت میفته پایین!نمیشه تنهات گذاشت... گاهیم کمرتو بلند میکنی وروی دستات قرار میگیری کم کم شروع کردم فرنی و حریره بادوم بهت میدم.نه خوشت میاد نه بدت میاد همیشه خنده رو ومهربونی موهات که تو 5ماهگی کلیش ریخته بود دیگه کم کم دراومده وجایگزین شده واکسن 6ماهگیت درد داشت وشب تب مختصری داشتی.دیگه خداروشکرنداری تا یک سالگی وزنت 8200 اولین باری که فرنی خوردی ...
1 مهر 1393
1